... 

این مخابرات شورش رو در آورده ها٬ انگار نه انگار که ۲۰ روز پیش رفتیم فیشا رو کامل پرداخت کردیم٬ باز بدون اطلاع و هماهنگی قبلی زدن تلفن رو قطع کردن٬ خوششون اومده٬ والا٬ امروز رفتیم فیشارو نشونشون دادیم گفتن اشتباه شده٬ وصلش کردن٬ حالا اینا رو بیخیال٬ یه پسره تو دانشگامون هست نمیدونم چی میخونه٬ مسوول سایت بسیج٬ پدر سگ یه گیری داده به من ول نمیکنه٬ حالا من واقعا معمولی میرم دانشگاه٬ عُقده که ندارم دانشگاه رو با خیابون اشتباه بگیرم٬ امروز نشسته بود تو اتاقه این نگهبانا٬ کنار همون نگهبانه که میریم ازش کلید اتاقه رو میگیریم٬ بعد نگهبانه همش سلام میکنه و خیلی تحویل میگیره٬ امروز داشتم میومدم خونه دیدم پسره یه چیزی به نگهبونه گفت و از تو اتاقه اومد بیرون٬ بعد نگهبانه من رو صدا کرد٬ حالا من هر روز اونجوری میرم پیشش کلید میگیرم٬ رفتم میگم بله؟ اول یه نیگاه به مانتو شلوارم کرد٬ بعد گفت ببین دخترم تو دختر خوبی هستی هیچ مشکلی هم نداری فقط موهات رو کامل بده تو٬ چون خانوم باشخصیتی هستی بهت فقط تذکر میدم٬ راستی چرا نمیاین کلید رو بگیرین دیگه؟ منم اولش گفتم بله شما درست میگین٬ بعدشم گفتم کارارو تو خونه انجام میدیم هماهنگیا رو میایم دانشگاه٬ بعدشم خداحافظی کردم٬ داشتم میومدم بیرون پسره کثافت اومد تو اتاقه دوباره٬ ایندفه جدی جدی اشکم در اومد ولی هیچی نگفتم٬ یکی بهم زور بگه ناخودآگاه اشکم در میاد٬ من که میدونم این پسر بسیجیه زر زر کرده٬ فردا میرم با نگهبانه صحبت میکنم٬ امروز اگه میخواستم جوابش رو بدم٬ این پسر هم خودش رو قاطی میکرد٬ اگه یکم آرایش میکردم یا شلوارم کوتاه بود اصن دلم نمیسوخت٬ احمق بیشعور خوبه تو سالن ۲۰تا دختر دیگه هم بود که یکی از یکی  ژیگول تر بودن٬ همشونم موهاشون بیرون بود و کلی آرایش داشتن٬ چشم چرونا نمیدونن به کی و واسه چی گیر میدن٬ فقط میخوان یه زری بزنن٬ این بسیجیا دانشگاه رو مال خودشون میدونن٬ اول قرار بود میزای سالن نشریه بسیج رو بدن به ما٬ که سایت بسیج مخالفت کرد٬ ماهم رفتیم پیش رئیس دانشگاه اونم قبول کرد و یه نامه داد که میزا رو بگیریم ازشون٬ ولی چون از در اون اتاقه که به ما دادن رد نمیشدمیزای سالن کنفرانس رو دادن بهمون٬ اگه اون میزارو میگرفتیم که پسره خودش رو جر میداد٬ این دومین باره که پسره داره زر میزنه٬ دفه سوم نمیدونم میخواد چیکار کنه٬ البته تا اونجا که بتونم بهونه دسش نمیدم٬ ولی این پسره بد پیله کرده٬ از فردا اصن میرم بهش سلام میکنمفک کنم اینجوری بیشتر حرص میخوره٬ اصن با چادر میرم دانشگاه(الکی ها)و بهش سلام می‌کنم بیشتر حرص بخوره. هر روزم کلی تمرین دارم که باید انجام بدم ولی اصن وقت نمیکنم٬ یه حساب سر انگشتی کردم دیدم به جای ۲۴ ساعت روزام باید ۳۲ ساعت باشن٬ همش وقت کم میارم٬ هفته دیگه باید تموم تمرینایی که استادا تو این ۲ هفته دادن بهشون تحویل بدیم منم اصن وقت نکردم نیگاشون کنم٬ ورزشمم که رشتم شده والیبال٬ هرچی از تحرک فرار میکنم این تحرکه دنبالم میکنه٬ دیروز باید سر پنجه و ساعد کار میکردیم٬ سر پنجه که هیچی فقط این انگشت کوچیکم دوبار همچین برگشت٬ ولی ساعد که زدم هر دوتا دستم کبود شده٬ تیچرمون گفت دستامون رو ۱۰ دقیقه بگیریم زیر آب سرد خوب میشه٬ ولی نشد٬ دروغ گفت٬ الان دیگه آستینام رو نمیتونم بدم بالا٬ دستام شده شبیه این ناراحتی پوستیا٬ تازه اینقد کار ازمون کشید که ساعت ۶ که اومدم خونه خوابیدم تا ۱۱ خیلی خستمون میکنه٬ بعدشم یه چنتا عکس گرفته بودیم که خواهرم از گرگان که اومد ریخت رو سی دی آورد٬ عکسا رو تو آفتاب گرفته بودیم٬ یکمی میزان اخموییت رفته بالا تو عکس٬ ولی در کل بدک نیست٬ قیافه خودمونه دیگه با یکمی اخموییت بالا٬ ولی جدی بار اول که دیدم از خودم نا امید شدمچشمام مثه اینا که سکته کردن یکیش بازه یکیش بسته٬ اینقد بچه ها گفتن خوش به حالت چقد خوش عکسی که عکسام مفتضح شد این دفه٬ خداییش خیلی خوش عکس بودم هرکی عکسم رو میدید گول میخورد٬ اینا چیه مینویسم

اوه خل شدم.

دروغ میگم٬ خل نشدم.

میدونم چی میگم.

دروغ میگم

شدم.

نمیدونم.

میدونم.

نمیدونم.

 

 

نظرات 19 + ارسال نظر
:. چهارشنبه 4 مرداد 1385 ساعت 02:56 ب.ظ

اول

:. چهارشنبه 4 مرداد 1385 ساعت 03:04 ب.ظ

به نظر من خیلی باهاش در نیوفتی بهتره.

این خیلی ستمه که آدم مرداد ماه بره دانشگاه!

گول خوردن رو پایه ام :))

:. چهارشنبه 4 مرداد 1385 ساعت 03:07 ب.ظ

یاد تیکه برزش گیلاسی افتادم =))

بسکتبال که از والیبال بهتره.

عمرا با آب سرد و این جور چیزها خوب نشه.

... چهارشنبه 4 مرداد 1385 ساعت 03:07 ب.ظ

تو مگه عکسم رو دیدی؟؟؟

... چهارشنبه 4 مرداد 1385 ساعت 03:09 ب.ظ

رشته ها رو نمیدونستیم که وقتی انتخاب میکردیم...

رفتیم سر کلاس دیدیم والیباله..

فقطم والیبال داشت و تنیس..

همین دوتا رشته..

معلومه که بسکتبال بهتره..

ژ یگولو چهارشنبه 4 مرداد 1385 ساعت 03:58 ب.ظ

اولا که سلاممممممم...دی*
دوما...خیلی خرن...(سوت)
من نمیدونم این تابستونی استادا چه گیری دادن به حل کردن تمرین...نا مردا خودشون که نمیرن تمرین حل کنن ببینن چقده مزخرفه اهههههههه...
بعدشم دیگه اینکه خیلی ...
خلم که فکر کنم شدی...ولی نه اون احمقا بیشتر خل هستن...

خرچنگ چهارشنبه 4 مرداد 1385 ساعت 07:11 ب.ظ

اول سلام

خرچنگ چهارشنبه 4 مرداد 1385 ساعت 07:14 ب.ظ

دوم اینکه سوووو تفاهم شده بابا
من اصنشم دپرس نیسسم...اون شعرا هم همون تاثیر رضا صادقی بود...در ضمن من یه شعر معروفی سرودم که یکی از این خواننده های ساکن لس آنجلس هم اونو خونده با مطلع عشق یه چیزی مثه کشک و دوغه... :دی
میگن گاهی وقتا دنیای مجازی با دنیای واقعی فرق داره...منم چون تو دنیای واقعی خیلی شادم مجبور میشم اینجا یکم دپرس بازی دربیارم...شما باور نکن

خرچنگ چهارشنبه 4 مرداد 1385 ساعت 07:15 ب.ظ

سوم اینکه چرا این حراست فقط به تو گیر میده؟ (چشمک + سوت مسنجری)
ولی جدی این حراستا خیلی گیرن...خوشبختانه من به جز ایام امتحانات هیچوقت باهاشون کانتکت نداشتم

خرچنگ چهارشنبه 4 مرداد 1385 ساعت 07:21 ب.ظ

در مورد ای ام و پی ام جدی که نگفتی نه؟
نکنه منظورت مدولاسیوناست نه؟(چه ربطی داشت؟؟؟؟ هیچی!!!)

خرچنگ چهارشنبه 4 مرداد 1385 ساعت 07:22 ب.ظ

حالا حل تمرین چه درسی هست؟

:. پنج‌شنبه 5 مرداد 1385 ساعت 12:33 ق.ظ

ما ندیده گول می خوریم =)) وای به این که ببینیم

خرچنگ پنج‌شنبه 5 مرداد 1385 ساعت 07:10 ق.ظ

کدوم دوران رو پشت سر گذاشتی؟
خر کیه؟ من کیم؟ تو کی هستی؟ اینجا کجاست؟ چی میگه؟

خرچنگ پنج‌شنبه 5 مرداد 1385 ساعت 07:11 ق.ظ

یعنی میخوای بگی الان خوابی؟ الان سر صبح چه وقت خوابه تنبل؟ مجبوری تا ۵ صبح بیدار بمونی؟

خرچنگ پنج‌شنبه 5 مرداد 1385 ساعت 07:13 ق.ظ

من ایمیل یابو دادم(ببخشید یاهو) تو هم یاهو بده بچتیم :دی

بچه مخفی پنج‌شنبه 5 مرداد 1385 ساعت 09:40 ق.ظ

خب اگه کلی دختر هست و فقط به تو گیر میده یه نتیجه فقط میشه گرفت به سلامتی مبارکه ایشالا:)):))

شهرام پنج‌شنبه 5 مرداد 1385 ساعت 01:36 ب.ظ http://werwer.blogsky.com/

سلام دوست عزیز ..
اگه یه خورده گوشمالی لازم داره اون برادر ....لب تر کنین لطفا..
ما بدهکاریم !!

سلام..

شما هیچی بدهکار نیستی...

ولی لطف میکنی اگه بتونی یه کاری بکنی...!!!!!!

رویا پنج‌شنبه 5 مرداد 1385 ساعت 05:39 ب.ظ http://corocodile.blogsky.com

سلام خودت گفتی ۱۵اک دل داره من هم می گم ۱۸ ام دل داره!!!!

خوبی شما؟ بابا عینکت رو عوض کن طرف از تو خوشش اومده اینطوری ابراز یکنه سعی کن تا می تونی حالش رو بگیری!!!! یک حالی می ده;-)

موفق باشی

شهرام پنج‌شنبه 5 مرداد 1385 ساعت 08:42 ب.ظ http://werwer.blogsky.com/

سلام..
ممکنه بفرمایین؟؟

سلام..

صدها فرشته بوسه بر آن دست زنن کز کار خلق یک گره بسته وا کنن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد