...

حالا که بارباپاپا نمیتونه عوض شه پس فعلا اینجا رو تعطیل میکنم.

 

 

 

نظرات 24 + ارسال نظر
ژ یگولو چهارشنبه 11 مرداد 1385 ساعت 02:17 ب.ظ http://www.zhigulu.blogsky.com

همش فکر میکردم من هر ماه حدود ۱۰..۱۲ روزشو قاطیم حالم خوب نیست...
ولی میبینم که تو هم اینجوری که...
اینقد عجولانه هی تصمیم نگیر...یخورده ثبات داشته باش...
معذرت اگه دخالت کردم...
فعلا...

ثبات دارم دیگه!..

شهرام چهارشنبه 11 مرداد 1385 ساعت 10:20 ب.ظ

این تصمیم اثرات همون تبه فک کنم .......یه جورایی هذیان .......فقط میدونم عاقلانه نیست ......همین !!

معذرت خواهی هم نمیکنم ...
فقط اگه میشه ......بیشتر فک کنین ...
تا بعد ....

:)

خرچنگ چهارشنبه 11 مرداد 1385 ساعت 11:43 ب.ظ

یعنی چی اونوقت؟
مگه دست خودته؟
اصلا تو بیخود میکنی من تازه اومدم حق نداری تعطیلش کنی.
بودی حالا...
اصلا این بارباپاپا کیه؟ نشونش بده خودم عوض میکنم

مگه بیخودم میکنن:|

علی پنج‌شنبه 12 مرداد 1385 ساعت 12:41 ق.ظ

خوبه.

من از سرویس های وبلاگ عربها چیزی نمی شناسم که بری اونجا وبلاگ بنویسی :))
یکی به این عزیز کمک کنه.

تب عربی گرفتی آیا ؟

(به من بی ادبی جواب ندی ها :)

نه تب عربی چیه!!

تو هم به من بگو تبو:)

ژ یگولو پنج‌شنبه 12 مرداد 1385 ساعت 01:11 ق.ظ

بوی موهات زیر بارون...بوی گندم زار نمناک...

این آهنگا چیه تو گوش میدی..

آیا!!!

گیلاسی پنج‌شنبه 12 مرداد 1385 ساعت 07:49 ق.ظ

یادته می گفتم موهام رو جلوش رو رفتم کوتاه کردم یه سریش میره بالا یه سریش میاد پایین ...یه سری به چپ و راست...به این تو تهران میگن اناناسی..موهای منم دقیقا همینطوری بود ولی کمی بلند ترش .... البته اون یه تیکه که میریخت رو پیشونی برا من کوتاه و بلنده...
بابا خوش تیپپپپپپپپپپپ ...من عاشق صندلات شدم !!!! خیلی خوشگل بود... کلا همه چی از بالا تا پایین خوشگل بود ...صورت و لباس و...
ولی حرف اصلی رو چشما میزد.... چشمای قشنگی داری... اون دفعه نیم رخت رو دیده بودم... نمی دونم چرا احساس میکنم لاغر شدی !!!
این که پیشت بود عاطفه بود؟ مارال؟ عاطفه رو تازگیا دیدم.... به هم شبیه بودن به نظرم.....
بازم دستت درد نکنه...جالب بود و چسبید....
باربا پاپا جان... البته اگه ذهنت یاری کنه و یه سری مسائل رو به یاد بیاری باید می نوشتی باربا ماما ... اره عزیزم از این فرم در بیا که جنبه نداریم...
بیا بنویس... خوبه دیگه همون یه خطم نمی خواد بنویسه !!!
تا حالا کامنت اینطوری برات نگذاشته بودم... دستم درد نکنه...کلی شرمنده ات کردم... (((:*

عزیزم من اونموقع که موهام آناناسی بود از این بلندتر بودا..

این مدل موهای یه پسرست که تازه بلند شده..

ولی من فک کنم چاق شده بودما....!

عمرا با این چیزا شرمنده بشم..

برنزی عاطفه و مارال رفته بهم..این ماراله..

در ضمن مرسی..

ولی آناناسی بلندتره ها..

گیلاسی پنج‌شنبه 12 مرداد 1385 ساعت 07:50 ق.ظ

ببین من خیلی فک کردم ..فک کنم بی خودم می کنن.... حالا زرتی بیا بگو کامنت بی ادبی میگذاری این علی هم تایید و تهدید بکنه !!!! (گریه)
مظلوم گیر اوردین !!!!
چند نفر به ده نفر اخه !!!

:-P همش من و علی بودیم دیگه..

رو هم فک کنم بشیم ۲۶ تا..

ژ یگولو پنج‌شنبه 12 مرداد 1385 ساعت 12:07 ب.ظ http://www.zhigulu.blogsky.com

بیا ببین گیلاسم گفت تو خشکلی...
حالا دوباره هی به خودت گیر بده خره...دی*

:(

نینا پنج‌شنبه 12 مرداد 1385 ساعت 11:59 ب.ظ

دختر خوب! سلام. اومدم بگم من آدم زود رنجی نیستم، ولی چون دوست ندارم تعادل "مرز و طول" روابطم بهم بخوره اهل شیرجه زدن هم نیستم، نه از نوع دوستانه اش، نه خصمانه اش! حتی اگه یکی شیرجه بزنه و آبش بپاشه رو من... هر چند اون کامنتا رو واسه گیلاسی گذاشته بودی ولی یه ذره اش انگار به من مربوط می شد نه؟!!! ... حرفم پرید!شایدم تموم شد؟!!!

سلام..

:|

[ بدون نام ] جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 02:00 ق.ظ

=)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

عجب تیکه ای به این الهه ما انداختی.
اولا : خیلی بدی :‌)
دوما‌ : من بدنم خیلی هم رو فرمه.
سوما : نه این که خودت خیلی لاغری. بارباپاپا !

آیا!!!!؟؟

فک کنم اون تیکه رو به خود شما انداختما...

تو چه جور دلت میاد به من بگی بی ادب!!!!

فک از قد و وزن معلومه کی رو فرمه علی جون:دی

ژ یگولو جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 11:49 ب.ظ

ببینم باربا پاپا نمیخوای حالا دیگه عوض بشی...؟؟؟
بیا بنویس دیگه...
نمیخوایم نیا...هرجور خودت راحتی اصلن...

:)..

آره مهم راحتی منه...

علی شنبه 14 مرداد 1385 ساعت 01:54 ق.ظ

سلام

ببخشید این الهه و خانواده نمی دونن من وبلاگ دارم اگه ممکن من بخشی از نظرت رو که نوشتی من آپ نمی کنم رو حذف کنم.

راستی در مورد محمدرضا من پیشنهاد می کنم یه دومین و هاست ثبت کنید یه وبلاگ نصب کنین و وبلاگ محمدرضا رو اونجا راه بندازید. (من خودم این کار رو برای خودم شروع کردم و فکر کنم تا دو سه ما دیگه برای الهه هم همچین کاری بکنم.)
این کار برای کسانی که می خوان مدام عکس و نقاشی آپلود کنن واجبه. (این جاهایی که می شه مجانی عکس آپلود کرد خیلی بهشون اعتباری نیست.)

(این دفعه چقدر رسمی نوشتم :)

اون که اشکالی نداره...هر جور ص س ث لاح میدونی...

در ضمن مرسی...

حتما اینکارو باید بکنم...

شهرام شنبه 14 مرداد 1385 ساعت 08:58 ب.ظ

سلام
فک کنم بزودی حالتون خوب میشه ...
اره حتما ...

[ بدون نام ] یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 12:12 ق.ظ

سلام

من خودم دومین و هاست خودم رو با شرکت فناوری اطلاعات نگاه کار کردم. (در کمتر از ۱.۵ ساعت دومین ام ثبت شد و هاست ام را تحویل داد.) این که پرداخت الکترونیکی داشته باشه و ساپورت خوبی داشته باشه برا من مهم بود. (که هر دو رو داشت و داره)
ولی به نظر می یاد سرورهاش کنده (یا لااقل اون زمانی که من تست کردم خیلی کار می کرد - سرعت آپلود با این که اینترنت پر سرعت داشتم خیلی پایین بود- باید بیشتر کار کنم تا بتونم نظر قطعی بدم.)
از لحاظ ثبت دومین و پشتیبانی و پنل های عالی ویندوز و لینوکس خیلی خوبه. قیمتش هم روتینه. (ولی ارزون هم نیست - یه هوا هم از بقیه گرون تره)
برای این که در مورد پلین هاستینگ تون تصمیم بگیرین باید بدونید که چقدر فضا می خواهید؟ چه وبلاگی یا پرتالی می خواهید رو سایت تون نصب شه و نیاز های مد نظر خودتون (مثلا فورواردینگ یو آر ال داشته باشه چه زبانهای برنامه نویسی رو ساپورت کنه چه بانکه اطلاعاتی هایی داشته باشه و ...)
من هنوز خودم پورتال و وبلاگ ام رو مردد ام چی استفاده کنم. (‌ احتمالا تا آخر این هفته یه کارهایی می کنم. نتیجه اش رو اگه خواستید منتقل می کنم.)
اگر کسی رو سراغ دارید که تو این زمینه ها با تجربه است حتما باهاش مشورت کنید.
فعلا

[ بدون نام ] یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 12:13 ق.ظ

یادم رفت آدرس شرکت نگاه رو بدم :

http://www.webdata.ir

پوریا (کرگدن دوره گرد) یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 01:35 ق.ظ

سلام
باز زده به سرت؟؟!
این اراجیف چیه میگی؟!

پوریا (کرگدن دوره گرد) یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 01:35 ق.ظ

عاشق شدی! (نیش)

پوریا (کرگدن دوره گرد) یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 01:35 ق.ظ

خدا ترکی هم بلده
مشکل اینه که ما ترکی بلد نیسیم!

پوریا (کرگدن دوره گرد) یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 01:36 ق.ظ

جدی جدی بارباپاپا نمیتونه عوض شه!
خوب بچسب به پلنگ صورتی

پوریا (کرگدن دوره گرد) یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 01:36 ق.ظ

اون گرگ توی میگ میگ هم خوبه
تازه شکل خودتم هس!!

پوریا (کرگدن دوره گرد) یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 01:37 ق.ظ

من رو حرفات فکر کردم
به این نتیجه رسیدم که تو راس میگی
واقعا عاشق شدی؟!؟!

پوریا (کرگدن دوره گرد) یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 01:37 ق.ظ

یادم رف
خدا هندی هم بلده
باز مشکل اینجاس که ما بلد نیسیم!

پوریا (کرگدن دوره گرد) یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 01:38 ق.ظ

حالا جدی جدی اینجا تعطیله؟!
چه خوب (گریه!!)

ژ یگولو یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 04:42 ب.ظ

سلام سمی...اره مهم فقط خودتی...
تو در همه چیو که به رو ما تخته کردی باید بیام اینجا احوالپرسی...
خوب باشی...فعلا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد